پیمان شکنی و بی وفایی، نوعی اختلال و بیماری در رفتار به شمار می رود؛ زیرا با توجه به عوارض نابهنجار و نامطلوبی که به همراه دارد، آسیب ها و مشکلات مختلفی را هم برای همسر پیمان شکن و هم برای همسر آسیب دیده ایجاد می کند. هدف این پژوهش، اثربخشی درمان بین سیستمی پیمان شکنی بر اعتماد زناشویی زنان آسیب دیده از پدیده ی پیمان شکنی همسر بود. روش پژوهش آزمایشی تک موردی از نوع طرح های خط پایه چندگانه ناهمزمان بود. جامعه آماری کلیه ی زنان آسیب دیده از پیمان شکنی همسر شهر اهواز بودند که با در نظر گرفتن شرایط ورود و خروج و مصاحبه ی شفاهی و زنانی که در مقیاس اعتماد نمره ی پایین تر از 72 کسب نمودند؛ 3 زوج به صورت هدفمند انتخاب و به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت جداگانه تحت درمان بین سیستمی پیمان شکنی قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل مقیاس اعتماد در روابط بین فردی رمپل و هولمز Rempel & Holmes, 1986)) بود. داده ها با استفاده از تحلیل دیداری (رسم نمودار)، معنی داری بالینی (شاخص تغییر پایا و مقایسه هنجاری) و فرمول درصد بهبودی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته نشان داد، زنان مورد پژوهش در اعتماد زناشویی (87/34%) افزایش در مراحل درمان و (07/40%) استمرار در مراحل پیگیری نشان دادند. در بررسی مقایسه های هنجاری، یافته ها نشان داد که t به دست آمده، بزرگتر از جدول با درجه ی آزادی 31 است. لذا می توان گفت دو گروه بهنجار و آشفته در متغیر اعتماد زناشویی از نظر بالینی متفاوت نیستند. بنابراین می توان نتیجه گرفت، درمان بین سیستمی پیمان شکنی در افزایش اعتماد زناشویی زنان آسیب دیده از پیمان شکنی مؤثر است. لذا می توان از این درمان در جهت کاهش آلام روان شناختی زوجین آسیب دیده از پیمان شکنی و بهبود روابط زناشویی آن ها در مراکز مشاوره خصوصی و دولتی استفاده نمود.